داستان تکان دهنده ( حق الناس )
در اواخر عمر مرحوم آقای آقاشیخ مرتضی دیگر نمی توانستند به پای خود بجایی بروند؛چون وسیله های امروزی نبود، ، ناگزیر کسی ایشان را به کول می گرفت، و به این طرف و آن طرف می برد، وچون بدن لاغر ونحیف شده بود،این کار مشکلی نداشت. یک روز در کوچه شترداران ایشان به جایی می رفت. گویی آنکس که ایشان را به کول می گرفت خسته شده بود؛ لذا در کنار کوچه ایشان را به زمین گذاشت. بدن جناب شیخ به دیوار کاهگلی خانه ی مجاور اصابت کرد، و چند پر کاه و شاید کمی خاک بر زمین ریخت. ایشان نگران شد. به در آن خانه رفته و در را کوبیدند. صاحب خانه آمد، اتفاقاً ایشان را می شناخت، و ارادت داشت.
ایشان فرمود که من به دیوار خانه شما تکیه داده ام، و کمی از خاک و کاه به زمین ریخته است. بفرمایید چقدر باید بدهم تا جبران شود. صاحب خانه عرض می کند که آقا اختیار دارید، منزل من مال شماست. آقا در جواب فرمود: قیامت این چیزها را نمی داند،یابایدرضایت بدهی، وحلال کنی، ویا باید خسارت بگیری.
منبع :http://www.qaen.net
حقالناس یعنی حساب و کتابی که در آن با مردم طرفیم. بدهی که به مردم داریم. حقالناس مصادیق مختلفی دارد. یکی از مصادیق حقالناس همسایگان میباشد که شاید از نظر ما خیلی پیشپاافتاده باشد. ما لازم نیست دنبال چیزهای عجیب و غریب در بحث حقالناس باشیم. اگر این سه شب احیا، مناجات کردیم و نماز خواندیم و اگر این روزهای ماه مبارک را روزه میگیریم، اثر این روزه و نماز باید در زندگی ما مشخص شود.
ایشان میگویند: دین پیش از اینکه توشهای برای آخرت ما باشد، والاترین وسیله برای زندگیست. اگر نماز و روزهء من زندگی امروزم را درست و اصلاح نکند و در رفتارم تأثیرگذار نباشد، معلوم نیست برای آخرتم هم خاصیتی داشته باشد. یک مثال عینی میزنم. اگر من نوعی در مجلس احیا دعا کردم، نماز خواندم و به درگاه خدا گریه کردم ولی در رانندگی مراعات مردم را نکنم، حتماً یک جای کار میلنگد. من از رانندگی مثال میزنم تا کسی فکر نکند میخواهیم راجع به حقالناس از چیزهای عجیب و غریب و آسمانی حرف بزنیم.
ادامه مطلب ...