یک پرسش

در راستای پاسخ گویی به سولات تربیتی و شبهات دینی فعالیت میکند

یک پرسش

در راستای پاسخ گویی به سولات تربیتی و شبهات دینی فعالیت میکند

آیا آفریدگار هم آفریدگارى دارد؟


در مباحث خداشناسی معمولا این سوال از طرف افراد تازه کار مطرح می شود که می گویند شما می گویید هرچیزی خالق و آفریدگاری دارد پس بگویید آفریدگار خدا کیست ؟

و عجب اینکه گاهی این سوالها در سخنان بعضی از فلاسفه غرب نیز مطرح شده که نشان می دهد تا چه حد در مباحث فلسفی پیاده هستند و ابتدایی فکر می کنند .
«برتراندراسل» فیلسوف معروف انگلیسی در کتابش «چرا مسیحی نیستم» ؟ چنین می گوید: «در جوانی به خداوند عقیده داشتم ، و بهترین دلیل بر آن را برهان عله العلل می دانستم ، و اینکه تمام آنچه را در جهان می بینیم دارای علتی است ، و اگر زنجیر علتها را دنبال کنیم سرانجام به علت نخستین می رسیم که او را خدا می نامیم .
ولی بعدا به کلی از این عقیده برگشتم زیرا فکر کردم اگر هر چیز باید علت و آفریننده ای داشته باشد پس خدا باید علت و آفریدگاری داشته باشد»!(
برتراندراسل ـ درکتاب چرا مسیحی نیستم ؟ )
ولی فکر نمی کنیم کسی کمترین آشنایی با مسایل فلسفی مربوط به مباحث خداشناسی و ماوراء طبیعت داشته باشد و در پاسخ این سوال درماند . 
مطلب خیلی روشن است وقتی می گوییم هرچیزی خالق و آفریدگاری دارد منظور «هرچیز حادث و ممکن الوجود» است پس این قاعده کلی فقط در اشیایی صادق است که قبلا وجود نداشته و بعد حادث شده نه در مورد واجب الوجود که از ازل بوده و تا ابد خواهد بود ، یک وجود ابدی و ازلی نیازی به آفریننده ندارد تا بگوییم آفریننده او کیست ؟ او قایم به ذات خویش است او هرگز معدوم نبوده که نیاز به علت وجودی داشته باشد .
و به تعبیر دیگر وجود او از خود او است نه از بیرون ذات او ، او «آفریده» نیست تا آفریننده داشته باشد این از یک سو ، از سوی دیگر خوب بود آقای راسل و کسانی که با او هم صدا هستند این سوال را از خودشان می کردند که اگر خدا خالقی داشته باشد همین سخن درباره خالق فرضی او نیز تکرار می شود که آفریدگار آن خالق کیست اگر مطلب زنجیروار ادامه یابد و برای هر خالقی خالق دیگر تا بی نهایت فرض کنیم ، سر از «تسلسل» در می آورد که باطل بودنش از واضحات است ، و اگر به وجودی برسیم که هستیش از خود او است و نیاز به آفریدگاری ندارد (یعنی واجب الوجود است) خداوند عالم همو است!
این مطلب را به بیان دیگری نیز می توان توضیح داد و آن اینکه ما اگر فرضا خداپرست هم نباشیم و با ماتریالیست ها هم عقیده گردیم باز باید به این سوال پاسخ دهیم که با قبول قانون علیت همه چیز در جهان طبیعت معلول دیگری است ، در این حال همان سوالی که از خداپرستان می شد از مادیین نیز خواهد شد که اگر همه چیز معلول «ماده» است پس علت وجود ماده چیست ؟
آنها نیز ناچارند در جواب بگویند: ماده ازلی است همیشه بوده و خواهد بود و نیاز به علت ندارد و به تعبیر دیگر واجب الوجود است .
روی این حساب می بینیم همه فلاسفه جهان اعم از الهی و مادی به یک وجود ازلی ایمان دارند ، وجودی که نیاز به خالق ندارد و همیشه بوده است ، تفاوت در این است که مادیین علت نخستین را فاقد علم و دانش و عقل و شعور می دانند ، و برای آن جسمیت ، زمان و مکان قایلند ، اما خداپرستان او را دارای علم و اراده و هدف می دانند و جسمیت و مکان و زمانی برای آن قایل نبوده ، بلکه او را فوق مکان و زمان می دانند .
بنابراین برخلاف پندار آقای راسل که تصور کرده اگر با خداپرستی وداع گوید و در صف ماتریالیستها قرار گیرد از چنگال این سوال فرار خواهد کرد این سوال هرگز دست از سر او برنمی دارد ، چه اینکه مادیها نیز معتقد به قانون علیت هستند و می گویند هر حادثه ای علت دارد .

پس تنها راه حل مشکل این است که فرق میان موجود حادث و ازلی ، و میان «ممکن الوجود» و «واجب الوجود» را به خوبی درک کنیم ، تا بدانیم آنچه نیاز به خالق دارد موجودات حادث و ممکن است ، یعنی هر آفریده ، آفریدگار می خواهد ، اما چیزی که آفریده نیست آفریدگار ندارد(تفسیر پیام قرآن 4/195)

منبع:180 پرسش آیت الله مکارم