یک پرسش

در راستای پاسخ گویی به سولات تربیتی و شبهات دینی فعالیت میکند

یک پرسش

در راستای پاسخ گویی به سولات تربیتی و شبهات دینی فعالیت میکند

چرا ذات پروردگار را نمى‌توان درک کرد؟

نکته اصلى در مسأله نامحدود بودن ذات پاک خداوند و محدود بودن عقل و علم و دانش ماست.

او وجودى است از هر نظر بى‌نهایت، ذات او مانند علم و قدرت و همه صفاتش بى‌پایان و نامحدود است. و از سوى دیگر ما و تمام آنچه به ما مربوط است اعم از علم و قدرت و حیات ما و زمان و مکانى که در اختیار داریم همه محدود است.

بنابراین ما با این همه محدودیت چگونه مى‌توانیم به آن وجود نامحدود و صفاتش احاطه پیدا کنیم؟ چگونه علم محدود ما مى‌تواند از آن وجود نامحدود خبر دهد.

آرى ما مى‌توانیم در عالم اندیشه و فکر از دور شبحى ببینیم، و اشاره اجمالى به ذات و صفاتش کنیم، ولى رسیدن به کنه ذات و صفات یعنى آگاهى تفصیلى از او براى ما ممکن نیست - این از یک سو.

از سوى دیگر یک وجود بى‌نهایت از هر جهت مثل و مانندى ندارد، و منحصر به فرد است چرا که اگر مثل و مانندى مى‌داشت هر دو محدود بودند.

ادامه مطلب ...

آیا آفریدگار هم آفریدگارى دارد؟

در مباحث خداشناسی معمولا این سوال از طرف افراد تازه کار مطرح می شود که می گویند شما می گویید هرچیزی خالق و آفریدگاری دارد پس بگویید آفریدگار خدا کیست ؟
و عجب اینکه گاهی این سوالها در سخنان بعضی از فلاسفه غرب نیز مطرح شده که نشان می دهد تا چه حد در مباحث فلسفی پیاده هستند و ابتدایی فکر می کنند .
«برتراندراسل» فیلسوف معروف انگلیسی در کتابش «چرا مسیحی نیستم» ؟ چنین می گوید: «در جوانی به خداوند عقیده داشتم ، و بهترین دلیل بر آن را برهان عله العلل می دانستم ، و اینکه تمام آنچه را در جهان می بینیم دارای علتی است ، و اگر زنجیر علتها را دنبال کنیم سرانجام به علت نخستین می رسیم که او را خدا می نامیم .
ولی بعدا به کلی از این عقیده برگشتم زیرا فکر کردم اگر هر چیز باید علت و آفریننده ای داشته باشد پس خدا باید علت و آفریدگاری داشته باشد»!(
برتراندراسل ـ درکتاب چرا مسیحی نیستم ؟ )
ولی فکر نمی کنیم کسی کمترین آشنایی با مسایل فلسفی مربوط به مباحث خداشناسی و ماوراء طبیعت داشته باشد و در پاسخ این سوال درماند . 
ادامه مطلب ...

مفهوم فطری بودن دین چیست؟

مفهوم فطرت این است که انسان حقائقى را بدون هیچ‌گونه نیاز به استدلال درمى‌یابد، و به وضوح به آن مى‌رسد و آن را پذیرا مى‌شود، مثلاً هنگامى که یک شاخه گل جالب و خوشبو را مى‌بیند اعتراف به «زیبائى» آن مى‌کند، و در این ادراک هیچ نیازى به استدلال نمى‌بیند.

مى‌گوید: پیدا است که زیبا است، نیازى به دلیل ندارد.

درک فطرى درباره خداشناسى نیز از همین قبیل است، انسان هنگامى که به اعماق جانش نگاه مى‌کند، نور حق مى‌بیند، ندائى با گوش دل مى‌شنود، ندائى که او را به سوى مبدء علم و قدرت بى‌نظیر در جهان هستى دعوت مى‌کند، مبدئى که کمال مطلق و مطلق کمال است، و در این درک وجدانى درست همانند زیبائى گل خود را نیازمند به دلیلى نمى‌بیند.

ادامه مطلب را ببیند
 

ادامه مطلب ...