ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
امام از تولد تا حدود 17 سال که عمر بن عبدالعزیز روی کار آمد شاهد ناسزا
به علی (ع) بود و گاهی علویین را روز جمعه پای منبر مخصوصا جمع میکردند تا
ناسزا را بشنوند.
امام صادق (ع) با دیدن و شنیدن این وضع با جدیت
مشغول دور نگاه داشتن حزب حق از تعاون به این احکام و از مخالطه با آنان و
رفع نزاع نزد آنها و...بود.
بعد هم که بنی عباس روی کار آمد بیش از
ده سال امام مقارن بود با منصوری که سادات را در زندانی که شب و روزش یکی
بود و...نگه می داشت. منصور هر لحظه خوف داشت علویین حکومتی تشکیل داده و
امام صادق (ع) رهبری کند.
از مخالفان بنی عباس گروهی که رهبران
انقلاب بودند پیشنهاد رهبری را به امام صادق (ع) دادند ، ولی حضرت
نمیپذیرفت. چون به جریانات خوش بین نبودند و منتظر فرصت بهتری بودند.
منصور خیلی تلاش کرد تا بلکه امام صادق (ع) را با خود همراه کند ، ولی حضرت قطع پیوند و رابطه خود را علنی میکرد.