یک پرسش

در راستای پاسخ گویی به سولات تربیتی و شبهات دینی فعالیت میکند

یک پرسش

در راستای پاسخ گویی به سولات تربیتی و شبهات دینی فعالیت میکند

آنچه بر خود نمى پسندى بر دیگران مپسند


آنچه بر خود نمى پسندى بر دیگران مپسند


فاءحبب لغیرک ما تحب لنفسک و اکره له ما تکره لها .
نامه /31

ترجمه :
 آنچه که براى خود دوست میدارد، براى خود نمى پسندى ، براى دیگران هم مپسند .


شرح : یک ضرب المثل فارسى مى گوید آنچه به خود نمى پسندى ، به دیگران روا مدار . و ضرب المثل دیگرى مى گوید : یک سوزن به خودت بزن ، یک جوالدوز به مردم . این دو ضرب المثل ، و دهها ضرب المثل دیگر، و شعرها، و کلمات کوتاه و بلند بسیارى که در زبان و ادبیات ما، در باره همین موضوع صحبت میکند، همه ، با الهام گرفتن از سخن امام علیه السلام ، و در توضیح و تشریح آن گفته شده و رواج پیدا کرده است .

و منظور از تمام این سخنان ، آن است که درباره یکى از دستورات عمیق و پر معنى اسلام ، به شکلهاى گوناگون ، توضیح داده شود. بر اساس این دستور والا و زندگى ساز اسلام ، ما انسانها وظیفه داریم که در هر کارى ، رعایت حال دیگران را نیز بکنیم . یعنى همیشه خودمان را به جاى دیگران بگذاریم ، و با مردم طورى رفتار کنیم ، که دوست داریم دیگران با ما همانطور رفتار کنند .
کسیکه به مشکلات و ناراحتیهاى دیگران اهمیت نمى دهد، باید حساب کند که آیا خودش مى توان همان مشکلات و ناراحتیها را تحمل کند، یا نه ، به زبان ساده تر باید گفت : هر کس راضى شود که یک جوالدوز به تن دیگرى فرو رود، باید با انصاف و مروت حساب کند که آیا خودش حاضر است یک سوزن به تنش فرو رود، یا نه ؟
مسلمان مومن واقعى ، کسى است که براى دیگران نیز به اندازه خودش ، راحت و آسایش و حق استفاده از مواهب زندگى را بخواهد و اصولا آسایش و خوشبختى خود را، در آسایش و خوشبختى دیگران جستجو کند .



منبع : http://www.balaghah.net    نهج البلاغه

تمرین بردبارى


تمرین بردبارى


ان لم تکن حلما فتحلم ، فانه قل من تشبه بقوم الا اءو شک اءن یکون منهم .
ح /207 


ترجمه :

 اگر بردبار نیستى ، خود را وادار به بردبارى کن ، زیرا کسى که خودرا به گروهى شبیه کند، به زودى از آنان مى شود .


شرح : کسانى هستند که برخى از صفات خوب انسانى ، بطور طبیعى ، در آنها وجود ندارد، مثلا در طبیعت آنها، از آغاز، صفت حلم و بردبارى وجود نداشته است ، و همواره در برابر کوچکترین ناملایمى ، آرامش خود را از کف داده ، و دست به کارهایى زده اند که باعث ایجاد مشکلات و ناراحتیها فراوانى شده است .
بهترین راهى که براى اینگونه افراد وجود دارد، آن است که با اراده و تمرین ، خود را به آن صفت عادت دهند، تا رفته رفته ، بر اثر عادت ، آن صفت خوب جزو وجود آنها شود .
امام علیه السلام ، به عنوان نمونه ، صفت بردبارى را مطرح ساخته و در باره آن فرموده است : اگر خصلت حلم و بردبارى ، در طبیعت شما وجود ندارد، دلیل بر آن نیست که هرگز نمیتوانید حلیم و بردبارى شوید. کافى است که براى مدتى ، خود را به بردبارى وادار سازید یعنى در برابر مسائلى که آرامش شما را بر هم مى زند، سعى کنید رفتارتان شبیه کسى باشد که بطور طبیعى بردبار است و در برابر چنان مسئله یى ، آرامش خود را با بردبارى حفظ مى کند .
وقتى مدتى به این کار ادامه دادید و رفتارى شبیه رفتار اشخاص بردبار در پیش گرفتید، رفته رفته عادت مى کنید که هر وقت با چنان مسائلى روبرو شدید، همان رفتار را از خود نشان دهید .
به این ترتیب ، صفاتى که در طبیعت شما وجود ندارد، بر اثر تمرین به صورت یک عادت در شما ایجاد مى شود. بطوریکه یک کسى نمى تواند تشخیص دهد که آن صفت خوب ، از آغاز در طبیعت شما وجود داشته است ، یا خود با تمرین و عادت ، آنرا در وجودتان ایجاد کرده اید .


منبع : http://www.balaghah.net    نهج البلاغه

احترام معلم


لا تجعلن ذرب لسانک على من اءنطقک و بلاغه قولک على من سددک .



ترجمه :

 تیزى و برندگى زبانت را، به سوى کسى که تو را سخنگو ساخته است مگیر، و رسایى گفتار و قدرت بیان خود را، بر ضد کسى که به تو قدرت گفتار آموخته است ، بکار مبر .


شرح : امام علیه السلام ، همواره در مورد احترام معلم و آموزگار، سفارش میفرمود، و دیگران را، به ارزش و اهمیت احترام نمودن به آموزگاران ، متوجه میساخت . تا جاى که خود، با آن دریاى علم و دانش که داشت ، همیشه مى فرمود : کسیکه به من یک کلمه بیاموزد، تا پایان عمر، غلام و بنده او خواهیم بود .
یک نمونه درخشان و با شکوه دیگر، براى آنکه بدانیم اسلام چه احترام شایانى براى معلم و آموزگار قائل شده است ، توجه به وضع اسیر جنگى در صدر اسلام است . در آن جنگها، پیامبر اکرم (ص )، به کسانى که تا ساعتى پیش ، شمشیر بر دست ، با سپاه مسلمانان جنگیده بودند، اجازه مى فرمود که هر کدام ، به ده نفر از مسلمانان سواد خواندن و نوشتن بیاموزند، و پاداش ‍ این سواد خواندن و نوشتن بیاموزند، و به پاداش این سواد آموزى از اسارت آزاد شوند .


امام علیه السلام نیز، در این کلام عمیق و پر معنى ، در همین باره سخن گفته ، و دیگران را به احترام نمودن به معلم آموزگار، متوجه ساخته و ترغیب و سفارش فرموده است . ما نیز، باید از پیشواى راستین خود بیاموزیم . یعنى هرگز نباید تیزى و برندگى زبان خود را بسوى پدر و مادر، یا خواهر و برادر بزرگتر، یا هر کسى که در راه به سخن آمدن ما زحمت کشیده است ، بگیریم . و همچنین هیچگاه نباید رسایى کلام و قدرت بیانى را که از معلم و یا شخصى دیگرى آموخته ایم ، بر ضد خود او بکار بریم . زیرا، چنین کارى نا سپاسى است ، و در اسلام ، ناسپاسى ، زشت و ناپسند شمرده مى شود .


منبع http://www.balaghah.net   نهج البلاغه