یک پرسش

در راستای پاسخ گویی به سولات تربیتی و شبهات دینی فعالیت میکند

یک پرسش

در راستای پاسخ گویی به سولات تربیتی و شبهات دینی فعالیت میکند

سخنی درباره عصبانیت و خشم

امام سجاد علیه السلام در این قسمت از دعاى شریف مکارم الاخلاق میل درونى و خواهش باطنى خود را در بسط عدل بین مردم به پیشگاه بارى تعالى عرض نموده و سپس دو امر مهم را در ابقاى عدل و داد از خداوند درخواست مى نماید:

و کظم الغیظ و اطفاء النائرة ؛بارالها! زیور صلاحیت و لباس تقوى را به من بپوشان تا بتوانم از فوران غیظ جلوگیرى کنم و آتش خشم را فرو نشانم .

به مشیت حکیمانه بارى تعالى در وجود انسان به طور طبیعى غرایزى به ودیعه گذارده شده که هر یک از آنها در ادامه زندگى و ابقاى حیات فردى و نوعى انسان نقش مؤ ثرى را ایفا مى نماید و قوه غضب یکى از آنهاست .

این غریزه ارزشمند و مهم نیروى دفاع آدمى در مقابل عوامل زیانبارى است که حیات و سلامتش را تهدید مى نماید. قوه غضب همانند سلاحهاى گرم و آتشین در دست مرز داران کشور است . در موقعى که مملکت مورد حمله اجانب قرار گیرد با راهزنان اخلالگر به کشور هجوم آورند و بخواهند به مال و جان اهالى تعدى نمایند، مرز داران سلاحهاى خود را به کار گیرند تا آنان را قلع و قمع نمایند و کشور و مردم را از بلا و خطر برهانند. مرزداران کشور موقعى که ببینند مملکت در معرض خطر قرار گرفته و دشمن هجوم آورده است هر قدر از آتشبارهاى خود استفاده کنند و سلاحهاى خویش را به کار اندازند تا دشمن را مغلوب و منکوب نمایند و به عقب نشینى وادارشان سازند عملشان صحیح و مورد تاءیید عقل و شرع است ، اما اگر مرزدارى یکى از همسنگران خود را که به شوخى یا جدى به وى دشنام داده هدف قرار دهد و سلاح خود را به سوى او نشانه رود و آتش کند و او را مجروح یا مقتول نماید مجرم شناخته مى شود و مورد تعقیب قرار مى گیرد و به نسبت جرمى که مرتکب شده است استحقاق مجازات دارد. اعمال قوه غضب همانند به کار گرفتن سلاح براى دفع دشمن و حفظ کشور تن است . اگر انسانى در بیابان مورد هجوم درنده یا گزنده اى قرار گیرد و خود را در معرض ‍ خطر احساس نماید غریزه غضب ، یعنى نیروى دفاع بدن ، به طور خودکار تحریک مى شود، به صاحبش قوت و قدرت مى بخشد و او با نیرومندى ، درنده یا گزنده را هدف قرار مى دهد، با چوب و سنگ یا هر چه در اختیار دارد به دشمن مى تازد و از خود دفاع مى نماید. به کار بردن قوه غضب در چنین مورد مقبول عقل و شرع است . اما اگر از برادر خود یا یک فرد عادى سخن سرد یا دشنامى بشنود وظیفه اخلاقى و سجیه انسانى به وى اجازه نمى دهد قوه غضب را که سلاح دفاع از سلامتى یا حیات اوست آزادانه به کار گیرد و گوینده را مورد هجوم قرار دهد، چه ممکن است این تندروى بى جا و ناسنجیده او را به پرتگاه خطرناکى ببرد، شخص مورد خشم را مجروح کند، چه ممکن است این تندروى بى جا و ناسنجیده او را به پرتگاه خطرناکى ببرد، شخص مورد خشم را مجروح کند، یا بر اثر یک ضربه به حیاتش خاتمه دهد و در نتیجه خود را اسیر زندان کند یا خویشتن را از زندگى محروم نماید. اولیاى گرامى اسلام ضمن روایات متعددى پیروان خود را از به کار بردن قوه غضب بر حذر داشته و خطرات ناشى از آن را خاطر نشان فرموده اند، و در اینجا به بعضى از روایات اشاره مى شود:
عن ابیمحمد الحسن بن على علیهما السلام قال : الغضب مفتاح کل شر.(68)
امام عسگرى علیه السلام فرموده : غضب کلید تمام شرور و بدى هاست .
عن ابیعبدالله علیه السلام قال : سمعت ابى یقول : اتى رسول الله صلى الله علیه و آله رجل بدوى فقال انى اسکن البادیه ، فعلمنى جوامع الکلام . فقال : امرک الا تغضب . فاعاد علیه الاعرابى المساءلة ثلاث مرات حتى رجع الرجل الى نفسه . فقال : لا اءسال عن شیئى بعد هذا ما امرنى رسول الله صلى الله علیه و آله الا بخیر، قال و کان ابى یقول : اى شى ء اشد من الغضب ؟ ان الرجل فیقتل النفس التى حرم الله و یقذف المحصنة .
امام صادق (ع ) از پدر بزرگوارش شنیده که فرمود: عربى بدوى حضور رسول اکرم (ص ) شرفیاب شد. عرض کرد: مسکنم در بیابان است ، به من کلام جامعى را بیاموز. حضرت در پاسخ به او فرمود: به تو امر مى کنم که غضب مکن . مرد عرب سه بار درخواست خود را تکرار نمود و حضرت همان جواب را داد. سپس مرد سائل فکر کرد و با خود گفت : پس از این پاسخ ، دیگر سؤ الى نمى کنم و رسول گرامى چیزى جز خیر به من امر نفرموده است . در پایان حدیث ، امام صادق (ع ) از پدر بزرگوارش نقل نموده که مى فرمود: چه چیز بدتر از غضب است ؟ مرد خشمگین مى شود، خونى را به ناحق مى ریزد یا زن پاکدامن و عفیفى را به زنا نسبت مى دهد.
عن على علیه السلام قال : الغضب نار موقدة . من کظمه اطفاءها و من اطلقه کان اول محترق بها.(69)
على (ع ) فرموده است : غضب آتشى است افروخته ، هر کس در ضمیر خود آن را فرونشاند خاموشش نموده است و هر کس آزادش گذارد خود، اول کسى است که در شعله هاى آن خواهد سوخت .
عن الصادق علیه السلام عن ابیه انه ذکر عنده الغضب فقال : ان الرجل لیغضب حتى لا یرضى ابدا و یدخل بذلک النار.(70)
امام صادق (ع ) از پدرش حدیث نمود که در حضور آن حضرت سخن از غضب به میان آمد. فرمود: مرد غضب مى کند و به هیچ وجه راضى نمى شود که از آن باز ایستد و سرانجام بر اثر خشم ، جهنمى مى شود و داخل آتش مى گردد.
موقعى که فرد عادل یا جامعه درستکار برافروخته و خشمگین مى گردند در معرض خطر انواع گناهان واقع مى شوند و ممکن است در آن حالت به جرایم بزرگ و غیر قابل جبرانى دست بزنند. در این شرایط، عدل سالم و پایدار نمى ماند و اشخاص خشمگین براى ارضاى غریزه خشم از راه حق ، منحرف مى گردند و دامنشان به گناهان آلوده مى شود. راه جلوگیرى از عواقب شوم غضب ، کظم غیظ یعنى فرو نشاندن هیجان درونى است . انسان خشمگین مى تواند با انجام پاره اى از اعمال ، خشم درونى را فرو نشاند: اگر ایستاده است بنشیند، اگر نشسته است بپا خیزد، دست و صورت را با آب سرد بشوید، از محیط غضب خارج شود و از این قبیل اعمال . انجام این کارها نیاز به توجه و تعقل دارد. بدبختانه هیجان غضب ، عقل را تیره مى کند و نمى گذارد آدمى به خیر و صلاح بیندیشد و آن را به کار بندد.
عن على علیه السلام : الغضب یفسد الالباب و یبعد عن الصواب .(71)
على (ع ) فرموده : غضب ، عقل را فاسد مى کند و آدمى را از تشخیص صلاح و صواب دور مى سازد.
از انسان خشمگین و بر افروخته نمى توان توقع داشت که به خود آید، فکر کند، از اعمال خلاف مصلحت خوددارى نماید، و به راه صحیح و صواب گرایش یابد. در این موقع لازم است افراد پاکدل و بشردوست کمک کنند، انسان غضب آلود را از پرتگاه سقوط دور نمایند و به هر نحوى که ممکن است موجبات کظم غیظ و فرونشاندن خشم درونیش را فراهم آورند. حضرت زین العابدین علیه السلام در این قسمت از دعاى مکارم الاخلاق چنین موفقیت بزرگى را از پیشگاه الهى در خواست نموده و عرض مى کند:
و حلنى بحلیة الصالحین و البسنى زینة المتقین فى بسط العدل و کظم الغیظ.
بارالها! مرا به زیور صالحین بیارا و زینت متقین را بر من بپوشان تا به گسترش ‍ عدل موفق شوم و به فرونشاندن غیظ دست یابم . بسط عدل در جامعه ، تمناى اول امام سجاد (ع ) است براى آنکه افراد عادل را از گناهان ناشى از خشم محافظت کند و نگذارد سرمایه گرانقدر عقل از کفشان برود توفیق پیشگیرى از بروز غضب یعنى کظم غیظ را از پیشگاه خداوند درخواست مى نماید. امام (ع ) عملا و علما براى فرونشاندن غیظ باطنى دگران شایستگى و صلاحیت دارد، از نظر عمل ، حضرت زین العابدین (ع ) خود اهل کظم غیظ است و این سجیه انسانى مکرر از وى مشاهده شده است و در اینجا به ذکر دو نمونه ، یکى در محیط خانواده و آن دیگر در محیط اجتماع اکتفا مى شود:
کانت جاریة لعلى بن الحسین علیهما السلام تسکب علیه الماء. فسقط الابریق من یدها فشجه . فرفع راءسه الیها. فقالت الجاریة : ان الله تعالى یقول : و الکاظمین الغیظ. فقال : کظمت غیظى . قالت : و العافین عن الناس . قال : عفوت عنک . قالت : و الله یحب المحسنین . قال : اذهبى ، فانت حرة لوجه الله .(72)
جاریه حضرت على بن الحسین علیهما السلام روى سر حضرت آب مى ریخت . غفلتا ظرف آب از دستش رها شد. به سر حضرت اصابت نمود. آن را شکافت و خون ریخت . حضرت سر بلند کرد و به وى نگریست . جاریه آیه حاوى کظم غیظ را خواند. حضرت فرمود: غیظم را فرو نشاندم سپس قسمت دیگر آیه را خواند. حضرت فرمود: ترا بخشیدم . آنگاه جمله آخر آیه را که حاوى احسان است قرائت نمود. فرمود: برو که تو براى خداوند آزادى .
حکى عن زین العابدین على بن الحسین علیهما السلام انه سبه رجل فرمى علیه خمیصة کانت علیه . فامر له بالف درهم . فقال بعضهم جمع فیه خمس خصال : الحلم و اسقاط الاذى و تخلیص الرجل مما یبعده عن الله و حمله على الندم و التوبة . و رجوعه الى المدح بعد الذم فاشترى جمیع ذلک بیسیر من الدنیا.(73)
مردى به امام سجاد (ع ) دشنام گفت : حضرت بلافاصله عباى سیاه رنگى را که بر دوش داشت به سویش افکند و فرمود: هزار درهم نیز به وى بدهند و کسانى ناظر این جریان بودند گفتند: امام (ع ) با عمل خود پنج خصلت پسندیده را جمع نمود: اول حلم یعنى کظم غیظ، دوم چشمپوشى از ایذاء وى ، سوم دشنامگو را از عمل خود نادم نمود، چهارم به توبه اش موفق ساخت ، و پنجم او را به مدح وادار نمود، پس از آنکه دشنام گفته بود، و امام (ع ) همه آنها را با قلیلى از مال دنیا خریدارى نمود.
پس اگر امام سجاد (ع ) شخص برافروخته اى را به کظم غیظ دعوت کند، نمى تواند بگوید: اگر کظم غیظ خوب است چرا خودتان عمل نمى کنید و در ناملایمات برافروخته و خشمگین مى شوید زیرا مراتب حلم و کظم غیظ امام بر کسى پوشیده نبود و آنان که حضرتش را مى شناختند آگاه بودند که او در خانواده و اجتماع تا چه حد ناروایى ها را تحمل مى کند و در مقابل اسائه ادب افراد غیر مؤ دب و بد زبان کظم غیظ مى نماید. کظم غیظ در آیین مقدس اسلام از صفات حمیده و خصال پسندیده است و در این باره احادیث بسیارى از اولیاى گرامى اسلام رسیده است براى آنکه شنوندگان محترم ، بیش از پیش به اهمیت و ارزش آن واقف شوند در اینجا قسمتى از روایات به عرض مى رسد:
عن النبى صلى الله علیه و آله قال : من احب السبیل الى الله عزوجل جرعتان : جرعة غیظ تردها بحلم و جرعة مصیبة تردها بصبر.(74)
رسول اکرم (ص ) فرموده : از جمله راههاى محبوب براى قرب به خداوند دو جرعه است : یکى جرعه غیظ است و آن دیگر جرعه مصیبت . افراد با ایمان جرعه غیظ را با حلم و جرعه مصیبت را با صبر به درون خود رد مى کنند و برون نمى افکنند.
عن ابیجعفر علیه السلام قال : من کظم غیظا و هو یقدر على امضائه حشى الله قلبه امنا و ایمانا یوم القیامة .(75)
امام باقر (ع ) فرمود: هر کس غیظى را در باطن حبس کند با آنکه اگر بخواهد مى تواند آن را اظهار نماید و شخص مورد غضب را کیفر دهد خداوند در قیامت او را از ایمنى و ایمان پر مى کند.
عن ابیعبدالله علیه السلام قال : ما من عبد کظم غیظا الا زاده الله عزوجل به عزا فى الدنیا و الاخرة و قد قال الله تبارک و تعالى : و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین و آتاه الله الجنة مکان غیظه ذلک .(76)
امام صادق (ع ) فرمود: هیچ بنده اى کظم غیظ نمى کند مگر آنکه خداوند به این وسیله عز او را در دنیا و آخرت افزایش مى دهد. سپس حضرت آیه کظم غیظ را قرائت نمود و فرمود: خداوند در مقابل غیظى که فرونشانده است به او بهشت رحمت مى دهد.
و عنه علیه السلام قال : من کظم غیظا و لو شاء ان یمضیه امضاه ملاء الله قلبه یوم القیامة رضاه .(77)
و نیز فرموده است : هر کس غیظى را فرو نشاند که اگر بخواهد مى تواند آن را عملى نماید خداوند در قیامت دل او را از خشنودى و رضاى خود پر مى کند.
کان على بن الحسین علیهما السلام یقول : انه لیعجبنى الرجل ان یدرکه حلمه عند غضبه (78)
آنقدر کظم غیظ، مهم و گرانقدر است که امام سجاد (ع ) مى فرمود: موجب شگفتى من است مردى که حلم و بردباریش موقع غضب ، او را دریابد و باعث کظم غیظش گردد.
اگر کسى به افراد کریم النفس و بزرگوار بد کند طبق دستور اولیاى اسلام او را مى بخشند و مشمول عفو خود قرار مى دهند ولى این دستور در جایى قابل اجراست که بدکننده لایق عفو و اغماض باشد. اما اگر چشمپوشى از بدى او موجب گستاخى و تجریش مى شود و زیانهاى تازه اى به بار مى آورد باید مورد تعقیبش قرار داد و این مطلب در رساله حقوق امام سجاد تصریح شده است .
و اما حق من ساءک فان تعفو عنه و ان علمت ان العفو یضر انتصرت .(79)
حق کسى که به شما بد کرده این است که او را ببخشى و عفوش نمایى . اما اگر دانستى که عفو او زیانبار است ، با استنصار از قانون و قاضى و مردم ، مجازاتش مى نمایى .
لازم است در بحث کظم غیظ، این نکته تذکر داده شود که فرونشاندن هیجان درونى به معناى عفو و اغماض از کسى که با عمل نارواى خود موجب خشم شما گردیده نیست بلکه مقصود این است که خشم درونى خود را برون نیفکنى و خود به اعمال غضب و انتقامجویى دست نزنى ، چه ممکن است در خلال عمل مرتکب گناهان بزرگ شوى و دچار ندامت و افسوس گردى . اما پس از واپس زدن هیجان باطنى و کظم غیظ فکر کن ، اگر کسى که به شما آزار داده قابل عفو است ، او را ببخش و اگر شایسته عفو نیست ، از راه قانون مجازاتش کن به با اعمال غضب و انتقامجویى . ممکن است کسانى با وسوسه خود، شخص شما موجب ذلت و خوارى است . براى اینکه خود را از آن وضع موهن برهانى لازم است غیظت را برون افکنى و از کسى که آزارت داده و به خشمت آورده انتقام بگیرى نه اینکه او را به حال خودش واگذارى و خود را تحقیر نمایى . این وسوسه مى تواند سد راه کظم غیظ شود، او را از فرو نشاندن هیجان درونى باز دارد، و به اعمال غضب و انتقامجویى وادارش نماید، مگر آنکه خودش شخص فهمیده و دانایى باشد، به سخن وسوسه گران اعتنا نکند، و خویشتن را در آتش انتقام نیفکند، یا آنکه با فرد اندیشمند و خیر خواهى دوست باشد، آن عالم ، مصلحت او را تذکر دهد و به کظم غیظ تشویقش نماید و از دست زدن به کارهاى خطرناک منعش کند و اگر هیچ یک از دو نباشد، بعید نیست که وسوسه افراد نادان او را به پرتگاه سوق دهد و به گناه آلوده اش نماید. در زمان ائمه معصومین علیهم السلام این قبیل وسوسه ها کم و بیش از ناحیه افراد نادان القا مى شد و دوستداران اهل بیت براى تشخیص وظیفه ، مطلب را با حجت خدا به میان مى گذارند و امام با یک جمله آنان را راهنمایى مى نمود و مصلحتش را خاطر نشان مى ساخت .
قال رجل للصادق جعفر بن محمد علیهما السلام : انه قد وقع بینى و بین قوم منازعة فى امر و انى ارید ان اترکه فیقال لى ان ترکک له ذل . فقال علیه السلام انما الذلیل الظالم .(80)
مردى به امام صادق (ع ) عرض کرد: بین من و خانواده اى بر سر موضوعى منازعه روى داده ، من مى خواهم نزاع را ترک گویم ، اما به من گفته مى شود که ترک نزاع براى تو ذلت است . امام (ع ) با عبارتى کوتاه فرمود: ذلیل ظالم است ، یعنى به وسوسه ها اعتنا نکن و به نزاع و درگیرى خاتمه ده .
امام سجاد (ع ) پس از درخواست حلیه صالحین و زینت متقین از بسط عدل سخن مى گوید و سپس عرض مى کند:
و کظم الغیظ و اطفاء النائرة : بار الها! موفقم بدار که فوران غیظ را فرو نشانم و شعله هاى سوزان غضب را خاموش کنم . درخواست کظم غیظ و اطفاى نایره پس از گسترش عدل از این نظر است که اعمال خشم مى تواند اساس ‍ عدل را متزلزل کند و انسان عادل را به گناه و تجاوز وادار سازد. و کظم غیظ موجب تسکین غضب و مصونیت عدل و سالم ماندن عادل از ناپاکى و گناه مى گردد. امام سجاد (ع ) عملا و علما براى فرو نشاندن هیجان درونى خشم ، شایستگى و صلاحیت دارد، اما از نظر عمل ، به شرحى که توضیح داده شد، او انسانى است حلیم و بزرگوار و در طول زندگى مکرر با ناملایمات و رویدادهاى هیجان زا و خشم انگیز مواجه گردید، نه تنها کظم غیظ نمود بلکه خطاکار را بخشید و مورد احسانش گردید، نه تنها کظم غیظ نمود بلکه خطاکار را بخشید و مورد احسانش قرار داد به گونه اى که عمل آن حضرت براى کسانى که ناظر جریان بودند شگفت آور و اعجاب انگیز بود. اما از نظر صلاحیت علمى ، او امام معصوم ، حجت خداوند، و آگاه به تمام دقایق قرآن شریف و تعالیم دینى الهى است .
کسانى که از آموزشهاى امام در بسط عدل بهره برده و تربیت شده اند اگر در موقعى دچار خشم شوند امامى که خود در حد اعلى از مزیت کظم غیظ برخوردار است مى تواند آنان را به فرو نشاندن خشم درون امر کند و اگر نادانهایى بخواهند وسوسه کنند و شخص خشمگین را به انتقامجویى وادارند و بگویند: سکوتت مایه ذلت است ، امام با منطقى عالمانه و مستدل سخن مى گوید، خشمگین را قانع مى کند و از برون افکندن غیظ مصونش ‍ مى دارد، اگر شخص برافروخته و غضب آلود موقع کظم غیظ و فرونشاندن هیجان باطنى در دسترس امام نباشد تا به او تذکر لازم را بدهد و غیظش را تسکین بخشد و در نتیجه ، خشم درونى وى برون افتاد، درگیرى آغاز گردد، و شعله هاى غضب و انتقامجویى زبانه کشد، امام (ع ) در این مرحله نیز از خداوند درخواست توفیق مى کند تا بتواند آتش مشتعل غضب را خاموش ‍ کند و هر چه زودتر به آن صحنه خطرناک پایان بخشد. البته خاموش کردن شعله هاى غضب از کظم غیظ به مراتب مشکلتر است زیرا در موقع شدت غضب ، طرفین درگیر خود را از یاد مى برند، عقلشان سخت تیره مى شود، خیر و صلاح خود را نمى فهمند و گفته هاى خیر خواهان و صلاح اندیشان را نمى شنوند.
عن على علیه السلام قال : شدة الغضب تغیر المنطق و تقطع مادة الحجة و تفرق الفهم .(81)
على (ع ) فرموده : غضب شدید منطق را تغییر مى دهد، ارتباط مواد حجت را با هم قطع مى کند و موجب پراکندگى فهم و فکر مى گردد

اوس و خزرج دو قبیله بزرگ مدینه بودند و در عصر جاهلیت همواره با یکدیگر اختلاف و نزاع داشتند و گاهى به روى هم شمشیر مى کشیدند و کار به قتل و خونریزى منتهى مى شد. پیمبر بزرگ اسلام صلى الله علیه و آله به نبوت مبعوث گردید، آیین الهى خود را عرضه نمود و مردم را به دین خدا دعوت کرد، هر دو قبیله آن را پذیرا شدند، به رسول اکرم (ص ) ایمان آوردند، و از برادرى و محبت دینى برخوردار گردیدند و در کنار هم با کمال صفا و صمیمیت زیست مى نمودند. ولى این پیوند دوستى براى یهودى هاى مدینه سنگین و گران بود و از آن رنج مى بردند.


روزى یکى از سالخوردگان یهود به نام شاس بن قیس در جمعى از اصحاب رسول گرامى از اوس و خزرج گذر کرد و دید آنان در یک مجلس ، گرد هم نشسته و در کمال صمیمیت و برادرى با یکدیگر سخن مى گویند. او مى دانست که این دو قبیله در جاهلیت با هم دشمن بودند و از اینکه در پرتو اسلام اینچنین با هم ماءنوس و مهربان اند سخت ناراحت و خشمگین شد. با خود گفت که این دوستى و محبت براى ما غیر قابل تحمل است . به جوانى از یهود که همراهش بود دستور داد برود و در مجلس آنان شرکت کند و روز بغاث را به یاد آنان بیاورد و بعضى از اشعار آن روز را در مجلس بخواند. بغاث روزى است که پیش از اسلام قبیله هاى اوس و خزرج در آن روز به جان هم افتادند و جنگ سختى کردند و تلفات سنگینى دادند. جوان یهودى وارد مجلس شد، از روز بغاث سخن گفت و طبق دستور، ماءموریت خود را انجام داد. یاد آورى آن روز خاطرات گذشته را بیدار کرد و آتش ‍ خشم اوس و خزرج را مشتعل نمود، به هیجان آمدند، در همان مجلس ، نزاع درگرفت تا جایى که بعضى از افراد دو قبیله با یکدیگر گلاویز شدند، یکى گفت : ما حاضریم صحنه بغاث را تکرار کنیم ، دیگرى گفت : ما نیز حاضریم صحنه بغاث را تکرار کنیم ، دیگرى گفت : ما نیز حاضریم . فورا تصمیم گرفتند. فریادهاى مسلح شوید! مسلح شوید! به هم آمیخت و سرزمین حره به عنوان نبردگاه معین شد و هر دو گروه به راه افتادند. خبر این تصمیم در شهر پیچید و افراد هر قبیله با سرعت به جمعیت خود مى پیوستند و رفته رفته زمینه زد و خورد سخت و خونینى آماده مى شد. جریان امر به اطلاع رسول اکرم (ص ) رسید. حضرت به معیت جمعى از اصحاب که در حضورش بودند حرکت کرد و خیلى زود خود را به آنان رساند.
فقال یا معشر المسلمین ! الله الله ، ابدعوى الجاهلیة و انا بین اظهرکم بعد ان هداکم الله تعالى الى الله الاسلام و اکرمکم به و قطع عنکم امر الجاهلیة و استنقذکم به من الکفر و الف بینکم ترجعون الى ما کنتم علیه کفارا(82)
فرمود: اى مسلمانان ! آیا به کشاکش دوران جاهلیت گراییده اید با آنکه من در میان شما هستم . پس از آنکه خداوند شما را به دین اسلام هدایت کرد، موجبات عز و عظمتتان را فراهم آورد، پیوندهاى جاهلیت را از شما برید، از کفر نجاتتان داد و بین شما ایجاد الفت و محبت کرد؟ آیا مى خواهید روشهاى جاهلیت را در پیش گیرید و به کفرى که قبلا گرفتار آن بودید برگردید؟
سخنان رسول اکرم (ص ) آنان را به خود آورد و دانستند که این افکار شیطانى نقشه خائنانه اى است که دشمن آنان طرح کرده است . شمشیرها را به زمین افکندند، دست محبت به گردن هم انداختند، اشک ریختند، اظهار ندامت نمودند، مراتب اطاعت خود را به رسول اکرم (ص ) اظهار داشتند و در معیت آن حضرت از نیمه راه حره برگشتند و خداوند با لطف خود آتش ‍ فتنه شاس بن قیس را خاموش کرد.
اگر خبر هیجان اوس و خزرج در آغاز گفتگوى بغاث به رسول اکرم (ص ) مى رسید حضرت همان موقع در جمع آنان شرکت مى کرد، با سخنان نافذ خویش غیظشان را فرو مى نشاند و نمى گذاشت با هم گلاویز شوند و مسلح گردند، ولى خبر این قضیه موقعى به پیمبر رسید که هر دو قبیله سلاح برداشته و راه حره را که براى زد و خورد گزیده بودند طى مى کردند و در واقع نایره غضب زبانه کشیده بود و اگر پیشواى اسلام نمى رسید عده اى کشته یا مجروح مى شدند و در آتش خشم مى سوختند. خوشبختانه پیمبر گرامى در لحظات نهایى و پیش از وقوع خطر در محل حضور یافت و اوس و خزرج را از سیه روزى و بدبختى نجات داد، آنان که براى زد و خورد به حره مى رفتند اگر بر اثر تربیت و تعلیم پیشواى اسلام به مقام عدل نایل شده بودند با اعمال غضب و کشتن و مجروح ساختن یکدیگر جامه پر افتخار از برشان بیرون مى شد و لباس ننگین ظلم جایگزین آن مى گردید.
خلاصه ، فرموده امام سجاد (ع ) در این قسمت از دعاى مکارم الاخلاق  ابتدا از کظم غیظ نام برده و مى خواهد به پیشگاه خداوند عرض کند: بارالها! اگر کسانى بر اثر گسترش ‍ تعالیم اسلام و بسط عدل از اخلاق حمیده و سجایاى انسانى برخوردار گردیدند و به مقام رفیع عدالت نایل آمدند در صورتى که دچار هیجان درونى و غیظ باطنى گردیدند و در معرض گناه واقع شدند مرا موفق بدار که آنان را دریابم و موجبات کسب و فیضشان را فراهم آورم و نگذارم خشم باطنشان ظاهر شود، به آتشى سوزان مبدل گردد، و ناپاکى و گناه به بار آورد. امام (ع ) پس از کظم غیظ از اطفاى نایره اسم برده و مى خواهد در پیشگاه خدا عرض کند: بارالها! اگر هیجان باطنى آنان از حد کظم غیظ بگذرد و خشم درون برون افتد و غضب همانند آتش فروزان گردد موفقم بدار که آن آتش را خاموش کنم پیش از آنکه دامنگیر افراد شود و حوادثى تلخ و گناه آلود به بار آورد.
دعاى مکارم لاخلاق صحیفه سجادیه از نظر پرورش ‍ سجایاى انسانى کتاب تربیت است ، اگر ما این دعاى شریف را تنها به عنوان دعا بخوانیم البته از اجر خواندن دعا و ذکر بارى تعالى بهره مند خواهیم شد اما اگر آن را علاوه بر قصد دعا و ذکر الهى به عنوان دستور انسان سازى و فرا گرفتن تعالیم اسلام بخوانیم و روى هریک از جملاتش دقت کنیم و تصمیم بگیریم خویشتن را بر وفق آن بسازیم قطعا علاوه بر اجر دعا از پاداش مهمتر از آن یعنى فرا گرفتن دین الهى و تعلم مکارم اخلاق نیز بهره مند خواهیم بود. خدمت به مردم در مکتب قرآن شریف از صفات حمیده و خدمتگزاران خلق در صف خوبان و نیکان قرار دارند.
عن على علیه السلام قال : خیر الناس من نفع الناس .(83)
على (ع ) فرموده : بهترین مردم کسى است که نفعش عاید مردم گردد. مى دانیم که قدر و ارزش خوبى هاى مردم نسبت به یکدیگر متفاوت است ، مثل کسى که در بیابانى سوزان ماشین خود را نگه مى دارد و به تشنه بى حالى که در کنار جاده افتاده آب مى دهد و از خطر مرگش مى رهاند، عملش ‍ از نظر معنوى و انسانى بمراتب بالاتر از کسى که است که در وضع عادى به تشنه اى آب مى دهد، کسى که بر اثر غضب دچار هیجان درونى شده ، اگر غیظش برون افتد و مشتعل گردد آتش فساد روشن مى شود، همچنین کسى که خشمش آشکار گردیده و شعله ور شده است اگر خاموش نشود مى تواند براى خودش و دگران مصائب سنگین به بار آورد. شایسته است افراد با ایمان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام از دعاى شریف مکارم الاخلاق درس بگیرند، از امام سجاد (ع ) پیروى کنند و انسان افروخته را یارى دهند، در مرحله اول غیظش را در ضمیرش فرو نشانند و با هر وسیله ممکن از بروز آن جلوگیرى کنند، در مرحله دوم موجباتى فراهم آورند که آتش غضبش خاموش شود تا خودش و بستگان و اطرافیانش از خطر رهایى یابند. خدمت به چنین انسانى همانند آب دادن به تشنه اى است در بیابان سوزان که اگر به او نرسند و آبش ندهند عطش به حیات خاتمه خواهد داد.

منبع:شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق ( جلد 2 )محمد تقی فلسفی

 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد