گذشته از دلائل نقلى فراوانى که براى معاد در قرآن مجید آمده است و شامل صدها آیه در این زمینه مىشود دلائل عقلى روشنى نیز بر این امر وجود دارد که به طور فشرده در اینجا قسمتى از آن یادآورى مىشود که شامل سه برهان است
الف - برهان حکمت
اگر زندگى این جهان را بدون جهان دیگر در نظر بگیریم پوچ و بىمعنى خواهد بود، درست به این مىماند که زندگى دوران جنینى را بدون زندگى این دنیا فرض کنیم.
اگر قانون خلقت این بود که تمام جنینها در لحظه تولد خفه مىشدند و مىمردند چقدر دوران جنینى بىمفهوم جلوه مىکرد؟ همچنین اگر زندگى این جهان بریده از جهان دیگر تصور شود این سردرگمى وجود خواهد داشت.
زیرا چه لزومى دارد که ما هفتاد سال یا کمتر و بیشتر در این دنیا در میان مشکلات دست و پا زنیم؟ مدتى خام و بىتجربه باشیم «و تا پخته شود خامى، عمر تمام است» !
مدتى به دنبال تحصیل علم و دانش باشیم هنگامى که از نظر معلومات به جائى رسیدیم برف پیرى بر سر ما نشسته!
تازه براى چه زندگى مىکنیم؟ خوردن مقدارى غذا و پوشیدن چند دست لباس و خوابیدن و بیدار شدنهاى مکرر و ادامه دادن این برنامه خستهکننده تکرارى را دهها سال؟ !
آیا به راستى این آسمان گسترده این زمین پهناور و این همه مقدمات و مؤخرات و اینهمه استادان و مربیان و اینهمه کتابخانههاى بزرگ و این ریزهکاریهائى که در آفرینش ما و سایر موجودات به کار رفته، همه براى همان خوردن و نوشیدن و پوشیدن و زندگى مادى است؟
اینجا است که آنها که معاد را قبول ندارند، اعتراف به پوچى این زندگى مىکنند، و گروهى از آنها اقدام به خودکشى و نجات از این زندگى پوچ و بىمعنى را مجاز و مایه افتخار مىشمرند!
چگونه ممکن است کسى به خداوند و حکمت بىپایان او ایمان داشته باشد و زندگى این جهان را بىآنکه مقدمهاى براى زندگى جاویدان جهان دیگر باشد قابل توجه بشمرد؟ .
قرآن مجید مىگوید: أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمٰا خَلَقْنٰاکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنٰا لاٰ تُرْجَعُونَ «آیا گمان کردید بیهوده آفریده شدهاید و به سوى ما بازنمىگردید» ؟ (مؤمنون - ١١۵ ) یعنى اگر بازگشت به سوى خدا نبود زندگى این جهان عبث و بیهوده بود.
آرى در صورتى زندگى این دنیا مفهوم و معنى پیدا مىکند و با حکمت خداوندى سازگار مىشود که این جهان را مزرعهاى براى جهان دیگر (الدنیا مزرعة الآخرة) و گذرگاهى براى آن عالم وسیع (الدنیا قنطرة) و کلاس تهیه و دانشگاهى براى جهان دیگر و تجارتخانهاى براى آن سرا بدانیم، همانگونه که امیر مؤمنان على علیه السلام در کلمات پرمحتوایش فرمود: این دنیا جایگاه صدق و راستى است براى آن کس که با آن به راستى رفتار کند و خانه تندرستى است براى آن کس که از آن چیزى بفهمد، و سراى بىنیازى است براى آن کس که از آن توشه برگیرد، و محل اندرز است، براى آنکه از آن اندرز گیرد، مسجد دوستان خدا است، نمازگاه فرشتگان پروردگار و محل نزول وحى الهى و تجارتخانۀ اولیاء حق است»(نهج البلاغه کلمات قصار کلمه ١٣١)
کوتاه سخن اینکه مطالعه و بررسى وضع این جهان به خوبى گواهى مىدهد بر اینکه عالم دیگرى پشت سر آن است وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ اَلنَّشْأَةَ اَلْأُولىٰ فَلَوْ لاٰ تَذَکَّرُونَ:
«شما نشاۀ اولى و آفرینش خود را در این دنیا دیدید چرا متذکر نمىشوید که از پى بىآن جهان دیگرى است» ؟ (واقعه - ۶٢ ) .
ب - برهان عدالت
دقت در نظام هستى و قوانین آفرینش نشان مىدهد که همه چیز آن حساب شده است.
در سازمان تن ما آنچنان نظام عادلانهاى حکمفرما است که هرگاه کمترین تغییر و ناموزونى رخ مىدهد سبب بیمارى یا مرگ مىشود، حرکات قلب ما، گردش خون ما پردههاى چشم ما و جزء جزء سلولهاى تن ما مشمول همان نظام دقیق است که در کل عالم حکومت مىکند و بالعدل قامت السموات و الأرض: آسمانها و زمین به وسیله عدالت برپا است(«تفسیر صافى» ذیل آیه ٧ سورۀ رحمن. ) آیا انسان مىتواند یک وصله ناجور در این عالم پهناور باشد؟ !
درست است که خداوند به انسان آزادى اراده و اختیار داده تا او را بیازماید و در سایۀ آن مسیر تکامل را طى کند، ولى اگر انسان از آزادى سوء استفاده کرد، چه مىشود؟ اگر ظالمان و ستمگران، گمراهان و گمراه کنندگان با سوء استفاده از این موهبت الهى به راه خود ادامه دادند عدل خداوند چه اقتضا مىکند.
درست است که گروهى از بدکاران در این دنیا مجازات مىشوند و به کیفر اعمال خود - یا لااقل قسمتى از آن - مىرسند، اما مسلماً چنان نیست که همه مجرمان، همه کیفر خود را ببینند، و همۀ پاکان و نیکان به پاداش اعمال خود در این جهان برسند، آیا ممکن است این دو گروه در کفه عدالت پروردگار یکسان باشند؟ به گفته قرآن مجید أَ فَنَجْعَلُ اَلْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ مٰا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ: «آیا کسانى را که در برابر قانون خدا به حق و عدالت تسلیمند همچون مجرمان قرار دهیم، چگونه حکم مىکنید» ؟ (قلم - ٣۵ و ٣۶ ) .
و در جاى دیگر مىفرماید: أَمْ نَجْعَلُ اَلْمُتَّقِینَ کَالْفُجّٰارِ: «آیا ممکن است پرهیزگاران را همچون فاجران قرار دهیم» ؟ (ص - ٢٨ ) .
به هر حال تفاوت انسانها در اطاعت فرمان حق جاى تردید نیست همانگونه که عدم کفایت دادگاه «مکافات این جهان» و «محکمه وجدان» و «عکس العملهاى گناهان» براى برقرارى عدالت نیز به تنهائى کافى به نظر نمىرسد، بنابراین باید قبول کرد که براى اجراى عدالت الهى لازم است محکمه و دادگاه عدل عامى باشد که سر سوزن کار نیک و بد در آنجا حساب شود وگرنه اصل عدالت تأمین نخواهد شد.
بنابراین باید پذیرفت که قبول عدل خدا مساوى است با قبول وجود معاد و رستاخیز، قرآن مجید مىگوید وَ نَضَعُ اَلْمَوٰازِینَ اَلْقِسْطَ لِیَوْمِ اَلْقِیٰامَةِ : «ما ترازوهاى عدالت را در روز قیامت برپا مىکنیم» (انبیاء - ۴٧ ) .
و نیز مىفرماید: وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لاٰ یُظْلَمُونَ: «در روز قیامت در میان آنها به عدالت حکم مىشود و ظلم و ستمى بر آنها نخواهد شد» (یونس - ۵۴ ) .
ج - برهان هدف
بر خلاف پندار مادیین، در جهانبینى الهى، براى آفرینش انسان هدفى بوده است که در تعبیرات فلسفى از آن به «تکامل» و در لسان قرآن و حدیث گاهى از آن به «قرب به خدا» و یا «عبادت و بندگى» تعبیر شده است وَ مٰا خَلَقْتُ اَلْجِنَّ وَ اَلْإِنْسَ إِلاّٰ لِیَعْبُدُونِ: «من جن و انس را نیافریدم مگر به این منظور که مرا پرستش کنند» (و در سایه عبادت و بندگى کامل شوند و به حریم قرب من راه یابند) (ذاریات - ۵۶ ) .
آیا اگر مرگ پایان همه چیز باشد این هدف بزرگ تأمین مىگردد؟
بدون شک پاسخ این سؤال منفى است.
باید جهانى بعد از این جهان باشد و خط تکامل انسان در آن ادامه یابد، و محصول این مزرعه را در آنجا درو کند، و حتى چنانکه در جاى دیگر گفتهایم در جهان دیگر نیز این سیر ادامه یابد تا هدف نهائى تأمین شده باشد.
خلاصه اینکه تأمین هدف آفرینش بدون پذیرش معاد ممکن نیست، و اگر ارتباط این زندگى را از جهان پس از مرگ قطع کنیم همه چیز شکل معما به خود مىگیرد و پاسخى براى چراها نخواهیم داشت.(تفسیر نمونه ١٨ / ۴٧٩ )
منبع:یکصد وهشتاد پرسش و پاسخ اعتقادی آیت الله مکارم شیرازی
[:S015:h]
مطلبت رو خوندم
خیلی سنگین بود!
یه چیزاییش تکراری بود
ولی در کل مفید بود