مرحوم ملا محمد کاظم خراسانی ملقب به آخوند خراسانی، فقیه و مرجع تقلید در دوران مشروطه بوده است. وی علاوه بر آن که از محضر اساتید بزرگی فیض برده ، عالمان فرهیخته بسیاری نیز تربیت یافته مکتب ایشانند. در باب فروتنی و پذیرش خطا توسط آخوند خراسانی چه در مقام استاد و چه در مقام شاگرد، دو داستان آموزنده را نقل می کنیم.
حکایت اول«روزی آخوند خراسانی در مجلس درس استاد خود
در سامرا شرکت کرد تا از سخنان وی کسب فیض کند. استاد بالای منبر نشسته بود
و برای اثبات نظر خود که مربوط به یکی از فروع درس بوده، داشت اقامه دلیل
می کرد. آخوند بر نظر استاد ایراد کرد و از نظر خود، نظر دیگری بیان داشت.
استاد
در مقام جواب گویی برآمد و دلایل شاگرد خود را رد کرد و باز برای اثبات
نظر خود دلیل های دیگر آورد و این معنا دو سه بار تکرار شد.
سایر طلاب
ساکت نشسته بودند و به مباحثه آن دو با دقت هرچه تمامتر، گوش فرا می دادند.
چون کار مباحثه و مناظره بالا گرفت، آخوند محمد کاظم به عنوان احترام، نظر
استاد را قبول نموده و سکوت اختیار کرد.
آن روز مجلس درس تمام شد. فردا
هنگامی که میرزا بر منبر جلوس فرمود، قبل از آنکه درس خود را شروع کند رو
به طلاب و فضلائی که در پای منبرش نشسته بودند نموده گفت: «در مورد مساله
دیروز حق با آخوند بوده، و نظر ایشان درست است.»[1]
آیتالله روحالله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) در دویست و بیست و یکمین جلسه درس اخلاق خود به موضوع «تمام خیر در کسی جمع شده که قدر و اندازه خود را بشناسد» در محل مهدیه القائم المنتظر(عج) پرداخت که در ادامه میآید:
زندگی سلاطین عالم را ببینید، زندگی امام المسلمین را هم ببینید. عرض کردیم، به خاطر کمردردی که آقا دارند، دکتر به ایشان گفته بود: روی زمین ننشینید. میدانید بزرگان ما در مسائل پزشکی مطیع اطّباء هستند. لذا ایشان بعد از نماز هم بلند میشوند و روی صندلی مینشینند. به همین خاطر یک کاناپه در خانه آقا بردند، آن هم یک عدد کاناپه، نه یک دست مبل. خانم آقا برای دیدن اقوام و زیارت و ... مشهد بودند، آمده بودند، دیده بودند کاناپه در خانه است، آن را برداشته بودند و دم در حیاط گذاشته بودند. آقا در دفترشان بودند. آقا وقتی برمیگردند، میبینند کاناپه دم در است.
میفهمند قضیّه چیست، یک لبخندی میزنند و میروند داخل. میگویند: برای چه بیرون گذاشتید؟ خانم میفرمایند: شما میخواهید ما را به تجمّلگرایی سوق دهید؟! آقا میخندند و میفرمایند: اگر تجمّلگرایی بود که یک دست میگرفتیم، این را پزشک دستور داده و ایشان هم میگویند: پس اگر اینطور است اشکال ندارد ولی طوری نشود که رو به تجمّل بیاوریم! این را آقای راشد یزدی که الآن حیّ و حاضر هم هستند، بیان کردند که خود آقا تعریف فرموده بودند.
مردى به حضور امیر مؤ منان على (ع ) آمد و عرض کرد: (اى امیر مؤ منان ! راهى از راههاى
نیکى را به من سفارش کن که با عمل به آن نجات یابم ).
امیر مؤ منان (ع ) فرمود: (اى سؤ ال کننده ! گوش کن ، سپس بفهم ، سپس یقین و باور کن
و سپس آن را عمل کن ، بدان که انسانها بر سه دسته اند:
1 - زاهد پارسا 2 - صابر و مقاوم 3 - راغب و فریفته دنیا.
زاهد؛ کسى است که اندوهها و شادى ها از دلش خارج شده ، نه به چیزى از امور دنیا که
به او داده شده شاد است ، و نه از آنچه از دنیا از دستش رفته ، افسوس مى خورد، پس
چنین کسى آسوده خاطر است .
صابر؛ کسى است که قلبا آرزوى امور دنیا مى کند، ولى وقتى که به آن رسید، هوسهاى
نفسانى خود را کنترل مى نماید تا سر انجام ناخوش ، و آثار بد آن ، دامنگیرش نگردد، او
به گونه اى است که اگر بر دلش آگاه شوى از خویشتن دارى و تواضع و دور
اندیشى او تعجب کنى .
راغب ؛ کسى است که : هیچ باکى ندارد که از کجا امور دنیا به او رو مى آورد، آیا از راه
حلال یا حرام ، و باکى ندارد که امور دنیا موجب چرکین شدن آبرویش گردد، خود را هلاک
کند، و جوانمردى خود را از بین ببرد چنین فردى در گرداب دنیا، پریشان و سرگردان
است
اصول کافی باب محاسبة العمل ، حدیث 13، ص 455 و 456 - ج 2.