یک پرسش

در راستای پاسخ گویی به سولات تربیتی و شبهات دینی فعالیت میکند

یک پرسش

در راستای پاسخ گویی به سولات تربیتی و شبهات دینی فعالیت میکند

همراه با بهار جوان و ارزش ها



همراه با بهار جوان و ارزش ها (1)

پدید آورنده : طیبّه چراغی ، صفحه 30

اشاره

ارزش ها، گوهرهای درخشانی هستند که زیبایی چشمگیر آنها، روح هر انسانی را به جست وجو و به دست آوردن آنها می کشاند. در این میان، جوان با روحی پاکیزه تر و آماده تر برای گردآوری این گوهرهای ناب، به پا خاسته و جوانی خود را صرف بهتر شدن می نماید. جوان، با روحیه ای سرشار از خوبی ها و عشق به پاکی ها، به دنبال ارزش هاست و در نخستین گام از این تلاش معنوی، محتاج شناسایی آنهاست.

امانتداری

امانت در اسلام

امانت به عنوان یک ارزش در اسلام، جایگاه ویژه ای دارد و آیات و احادیث بسیاری درباره آن وجود دارد. بعضی از پیامبران الهی هم ملقب به امین بودند و خداوند در مقام تعریف انبیا، آنان را با عنوان رسول امین یا ناصح امین معرفی می کند. پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله وسلم نیز به «محمد امین» ملقب بود. شهید مطهری رحمه الله در این باره می نویسد:

 «[حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم ] پیش از بعثت، برای خدیجه که بعد به همسری اش درآمد، یک سفر تجارتی به شام انجام داد. در آن سفر، بیش از پیش لیاقت، استعداد، امانت و درستکاری اش روشن شد. او در میان مردم آنچنان به درستی شهره شده بود که لقب محمد امین یافته بود. امانت ها را به او می سپردند. پس از بعثت نیز قریش با همه دشمنی که با او پیدا کردند، باز هم امانت های خود را به او می سپردند. از همین رو پس از هجرت به مدینه، چند روزی حضرت علی علیه السلام را به جای خود گذاشت که امانت ها را به صاحبان اصلی برساند».

نشانه مؤمن

قرآن، یکی از ویژگی های لازم مؤمن را امانتداری می داند. حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم نیز آنچنان شأن امانت را بالا می برد که می فرماید: «کسی که امانتدار نیست، ایمان ندارد». از سوی دیگر حضرت در حدیثی، یکی از نشانه های منافقان را خیانت در امانت می داند و می فرماید: «نشانه منافق سه چیز است: دروغگویی، پیمان شکنی و خیانت در امانت».

موارد امانت

آنچه از آموزه های دینی فهمیده می شود، این است که تمام سرمایه های مادی و معنوی انسان، از جمله فرزند، پول و مقام، اسرار و رازها، حکومت و شخصیت علمی، سیاسی و فرهنگی، امانت الهی به شمار می رود که به دست انسان سپرده شده و آدمی موظف به حفظ و نگهبانی از آنهاست تا به اهلش برگرداند.

آثار امانتداری

امانتداری، موجب امنیت، آرامش روحی و روانی، صفا و صمیمیت و از بین رفتن فقر، کدورت، بدبینی و دشمنی می شود. روزی چوپانی به لقمان حکیم گفت: آیا تو با من چوپانی نمی کردی؟ گفت: آری. چوپان گفت: پس چرا تو به این مقام رسیدی؟ لقمان گفت: «به دلیل امانتداری و راستگویی». امام صادق علیه السلام نیز می فرماید: «امانتداری، سبب جلب رزق و روزی، و خیانت سبب فقر می شود». امانتداران، همواره نزد خدا و مردم محبوب اند و از آنان به نیکی یاد می شود.

عفاف

عفت در اندیشه

انسان، تفکرپیشه و اندیشه گر است. هر رویداد و مسئله شایسته یا ناشایست، می تواند موضوع تفکر باشد. بی تردید اندیشه ورزی در راستای سامان یابی، بازتابی نیکو خواهد داشت و اندیشیدن در مجال های ناروا، پی آمدهای نامطلوبی را به بار خواهد آورد. عفت در اندیشه، یعنی دور نگهداشتن فکر از عرصه های ناهنجار و آلوده. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «کسی که درباره گناهان بسیار بیندیشد، بزهکاری ها او را به خویش فرا می خوانند».

عفت در گفتار

دین اسلام برای گفتار، ساز و کاری سعادت آفرین ارائه می کند. قرآن کریم هم وصف های گوناگونی برای گفتارهای متفاوت بیان کرده است؛ مثل گفتار معروف: شایسته؛ گفتار حسن: نیکو؛ گفتار احسن: نیکوتر؛ سخن لیّن: نرم و ملایم؛ کلام بلیغ: رسا و پیراسته؛ گفتار سدید: محکم و استوار؛ و قول کریم: سخن ارجمند. درباره عفت در گفتار، باید سه موضوع را جست وجو کرد: آهنگ صدا، کیفیت القا و درون مایه سخن.

الف) آهنگ و آوای سخن

در اخلاق و فرهنگ اسلامی، به کوتاه یا بلند بودن آوا و آهنگ صدا توصیه شده است و رعایت ادب و عفت در آن را جزء جلوه های شایسته اخلاق اسلامی دانسته اند. خداوند متعالی می فرماید: «آهنگ صدایتان را فراتر از آهنگ صدای پیامبر اکرم قرار ندهید». در حدیثی هم آمده است: «صدایت را فراتر از صدای پدر و مادرت نبر».بی شک، فریاد زدن، بلند سخن گفتن و جیغ کشیدن، فرا رفتن از نخستین جلوه عفت در گفتار است. البته قرآن کریم یک مورد را استثنا قرار داده و می فرماید: «خداوند بانگ برداشتن به بد زبانی را دوست ندارد، مگر کسی که بر او ستم رفته باشد».

ب) کیفیت الق

شیوه القای سخن متفاوت است؛ گاه سخن با نرمی و عطوفت، گاه با خشم و خشونت، گاه با وقار و تکریم و گاه با ناز و عشوه القا می شود. بدون تردید سخن عشوه آمیز با نامحرمان، یکی از نمادهای بی عفتی در گفتار است. خدای بزرگ به زنان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: «اگر سَرِ پروا دارید، پس به ناز سخن مگویید تا آن کس که در دلش بیماری است، طمع نورزد».

ج) درون مایه سخن

هر واژه، نماد معنا یا معناهایی است؛ برخی معانی خوشایندند و برخی دیگر ناخوشایند. عفتِ واژه ها را با درون مایه و محتوای آنها می توان سنجید. فلسفه پدید آمدن بسیاری از کنایه ها در ادبیات جهان و در فرهنگ اسلامی، پاسداری از عفت ادبی بوده است. فرهنگ اسلام برای پاسبانی از عفت کلام و گفتار، با سخنانی که از حریم عفت دور است مبارزه می کند.

عفت در رفتار

پرواپیشگی در رفتار، عرصه های گوناگون زندگی فردی و اجتماعی را فرا می گیرد؛ همچون عفت در پوشش، یعنی گزینش لباسی که با هویت دینی، هنجارهای اخلاقی، شخصیت والای انسانی و ارزش های متعالی اجتماعی سازگار باشد. حجاب اسلامی، همان عفت در پوشش است.

یکی دیگر از ابعاد عفت رفتاری، عفت جنسی است. عفت جنسی در فرهنگ اسلامی جلوه هایی دارد؛ همچون پرهیز از نگاه آلوده، خلوت نکردن با نامحرم و نداشتن تجلی تحریک آمیز در مجامع. دیگر جلوه عملی عفت در فرهنگ اسلامی، عفت اقتصادی است که در روایات از آن به عفت بطن (شکم) تعبیر شده است.

ثمرات عفت

الف) آرامش روحی

یکی از عوامل آشفتگی روحی، نگاه های آلوده و رابطه های نامشروع است. این نگاه های هوس آمیز، از یکسو غریزه جنسی را تحریک می کند و از سوی دیگر، تحریک ها و ارتباط های نامشروع، او را به گناهان خانمان سوز می کشاند و ترس از رسوایی، هراس از قوانین کیفری و عذاب وجدان، فرد را به آشفتگی و اضطراب می کشاند. عفاف پیشگی، نجات از همه این اضطراب هاست. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «هر کس نگاهش را از نامحرم فرو بندد، قلبش آسوده می شود».

ب) سلامت جسمانی و اخلاقی

در دنیای کنونی، بهداشت جنسی به پایین ترین سطح خود در تاریخ رسیده است. پاره شدن پرده های پروا، رهاوردهای خطرساز و زندگی سوزی را به دنبال دارد. بیماری هایی همچون ایدز، پیوسته قربانی می گیرد. عفت گرایی، بهداشت کامل جنسی را تأمین می کند. همچنین وقتی بنیادهای عفاف فرو ریخت، ارزش های اخلاقی نیز از زندگی فاصله می گیرد. نگاه های آلوده، گام به گام ارزش های اخلاقی را به کام خود می کشد. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «کسی که نگاه هایش عفیف باشد، اوصاف و اخلاقش نیکو می شود». عفاف پیشگی، حتی عامل رشد اخلاقی و اوج یابی در سیر و سلوک نیز می شود. در روایت آمده است: «چنانچه چشم از نگاه های آلوده فرو بندید؛ شگفتی ها خواهید دید». نیز، عفت پیشگی، نام عفیف را بلند آوازه و ماندگار می سازد و به آن قداست می بخشد.

ج) زیبایی پایدار

لطافت و زیبایی جوانی، با عفت پیشگی پاس داشته می شود. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «مصونیت زن، حال او را سرشارتر و زیبایی او را پایدارتر می سازد». بنابراین، حجاب، سنگر حفاظت و حراست زنان است؛ حفاظت لطافت آنان و حراست قداست آنها. با چنین روشن اندیشی، درمی یابیم که حجاب، نه تنها اسارت نیست، بلکه نشان بزرگی است.

د) پایداری خانواده

خانواده ها که کوچک ترین نهاد اجتماعی هستند، به سلول های یک پیکر می مانند. اگر سلول ها آفت ببیند، تن آدمی بیمار می شود. سالم سازی و سامان بخشی خانواده، بنیاد بسیاری از خوش بختی های فردی و اجتماعی است. یکی از مهم ترین اصولِ پایداری خانواده هم، عفت است. در سایه عفت ورزی، زندگی ها شیرین و لذت بخش می گردند.

عزت نفس

عزت، از مهم ترین و بنیادی ترین اصول تربیتی اسلام است؛ زیرا اساس تربیت، عزت نفس است. اگر فرد با عزت رشد کند و تربیت شود، به حالتی دست می یابد که پیوسته و در هر شرایطی استوار و ثابت قدم است. عزت حالتی است در انسان که نمی گذارد مغلوب کسی شود و شکست بخورد. به تعبیر دیگر، عزت در اصل، آن حالتی است که انسان را مقاوم و شکست ناپذیر می سازد. عزیز به کسی می گویند که بر همه غلبه می کند و کسی نمی تواند بر او چیره شود. عزت فقط از آنِ خداوند است و کسی که خواهان عزت است، باید آن را از خداوند بخواهد.

عزت، مخصوص خداوند و دوستان او

در بعضی از آیات قرآن، عزت علاوه بر خداوند، برای پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و مؤمنان نیز قرار داده شده است؛ چرا که اولیا و دوستان خدا، پرتوی از عزت او هستند؛ یعنی از پرتو عزت پروردگار، عزت کسب می کنند و در مسیر اطاعت و عبادت او قدم برمی دارند. در روایات اسلامی تأکید شده است که مؤمن نباید وسایل و زمینه های ذلت خویش را فراهم سازد؛ چون خداوند خواسته او عزیز و سربلند باشد و برای حفظ این عزت بکوشد. امام صادق علیه السلام فرمود: «مؤمن، عزیز است و ذلیل نخواهد بود. مؤمن، از کوه محکم تر و پرصلابت تر است؛ چرا که کوه را ممکن است با کلنگ ها سوراخ کرد، ولی هرگز چیزی از دین مؤمن کنده نمی شود».

آثار عزت و ذلت در فرد و اجتماع

عزت نفس، انسان را استوار و شکست ناپذیر می سازد و هیچ چیزی مانند ذلت، آدمی را به تباهی نمی کشاند. ریشه بسیاری از تبهکاری ها در خواری نفس است. از این رو، بهترین راه اصلاح فرد و جامعه، عزت بخشی و عزت آفرینی است. امام صادق علیه السلام می فرماید: «هیچ کس به خوی ناپسند و زشت تکبر مبتلا نمی شود، مگر به سبب خواری و ذلتی که در درون خود احساس می کند». پیشوایان دین، مردم را به بندگی خدای یکتا و پرهیز از بندگی غیرخدا دعوت کرده اند تا در پرتو آن به عزت حقیقی برسند؛ زیرا مؤمن، در سایه ایمان خویش، خود را از نافرمانی خداوند و اعمال زشت دور نگه می دارد و به ذلت و خواری نمی افتد.

عوامل تحقق عزت نفس

1. اطاعت خدا

از آن رو که عزت، مخصوص خداوند است، پس هر کس خواهان عزت حقیقی است، باید از راه اطاعت و بندگی خدا به آن برسد. اطاعت و بندگی، راهی است برای ارتباط با عزیز بی همتا. امام علی علیه السلام در این باره می فرماید: «هر که اطاعت خدا کند، عزت یابد و قوی شود».

در مقابل، نافرمانی خداوند، موجب ذلت انسان در دنیا و آخرت می شود. قوم بنی اسرائیل با وجود آن همه نعمت که خداوند به آنها ارزانی داشته بود، ناسپاسی کردند و گوساله پرست شدند. خداوند در برابر گناه بزرگ آنها، عذاب سختی فرستاد تا غضب پروردگار را ببینند و طعم ذلت را در این دنیا بچشند. خداوند در قرآن می فرماید: «خداوند مُهر ذلت و فقر را بر پیشانی آنها زد».

2. تقوای الهی

تقوا، پوششی است که آدمی را از آلودگی حفظ می کند؛ زیرا تقوا به معنای حفظ و نگهداری از هر چیزی است که به انسان ضرر و زیان برساند. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود: «هر که می خواهد با عزت ترین مردمان باشد، تقوای الهی پیشه کند». تقوا و نگهداری نفس، سرافرازی می آورد، راه را به انسان نشان می دهد، و نیز او را بزرگ و ارجمند و از اسارت آزاد می کند. امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید: «تقوا، عزت می بخشد و تبهکاری، ذلیل می کند».

3. گفتار و کردار نیک

قرآن کریم ضمن اینکه عزت را مخصوص خداوند، رسول و مؤمنان می داند، راه رسیدن به آن را چنین تشریح می کند: «سخنان پاکیزه به سوی او صعود می کند و عمل صالح آن را بالا می برد». پاکیزگی سخن، به پاکیزگی محتوای آن است و پاکیزگی محتوای آن به دلیل مفاهیمی است که بر واقعیت های عینی پاک و درخشان دلالت می کند، و چه واقعیتی بالاتر از ذات پاک خدا و آیین حق و عدالت او، و نیکان و پاکانی که در راه نشر آن گام برمی دارند.

4. گسستن از غیرخد

به همان اندازه که انسان به خدا تکیه می کند و از غیرخدا دوری می ورزد، عزت می یابد؛ زیرا عزت، مختص خداست. قرآن کریم می فرماید: «آیا کسانی که کافران را به جای مؤمنان دوست خود انتخاب می کنند، عزت و آبرو نزد آنان می جویند، با اینکه همه عزت ها از آنِ خداست؟» عزت، از علم و قدرت سرچشمه می گیرد و کسانی که قدرت و علمشان ناچیز است، کاری از دستشان ساخته نیست که بتوانند منشأ عزت باشند. لقمان حکیم برای تربیت فرزند خود، او را به انقطاع از دنیا و غیرخدا فرا می خواند و چنین می گوید: «پسرم،... اگر خواهان آنی که همه عزت این جهان را داشته باشی، از آنچه در دست مردم است، قطع طمع کن که پیامبران فقط به سبب قطع طمعشان به آنچه می بینی رسیدند». امام علی علیه السلام نیز فرمود: «ماندگاری عزت را با میراندن طمع، بجوی».


منبع : http://www.hawzah.net

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد